اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی


وقتی نوشتم از تو به کاغذ...قلم گریست 

با یاد غصه های تو چشم ترم گریست 


از تشنگی قلم زدم و کودک رباب 

ششماهه گفتم و پسرم در برم گریست 


مجنون شدم ترا که تو لیلا شوی مرا 

لیلا نوشتم و پسرِ اکبرم گریست 


آبی به لب زدم وَ سلامی به کام تو 

دیدم که پرچم و لبِ مشک و علم گریست


تا دم زدم ز نام تو همراه دیده ام

هم دم گریست وَ هم بازدم گریست


آقا بخوان تو روضه اى از حال و روزِ خویش

آن روضه اى که پیش نبی محتشم گریست


شکر خدا که بهر تو...مقتول اشک و آه 

تنها نه چشم من پدر و مادرم گریست 


باید که کور شد ز غمت زانکه مادرت 

با ناله خواند که ای پسر بی سرم گریست


داریوش جعفری

#امام_حسین

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.