وقتی نوشتم از تو به کاغذ...قلم گریست
با یاد غصه های تو چشم ترم گریست
از تشنگی قلم زدم و کودک رباب
ششماهه گفتم و پسرم در برم گریست
مجنون شدم ترا که تو لیلا شوی مرا
لیلا نوشتم و پسرِ اکبرم گریست
آبی به لب زدم وَ سلامی به کام تو
دیدم که پرچم و لبِ مشک و علم گریست
تا دم زدم ز نام تو همراه دیده ام
هم دم گریست وَ هم بازدم گریست
آقا بخوان تو روضه اى از حال و روزِ خویش
آن روضه اى که پیش نبی محتشم گریست
شکر خدا که بهر تو...مقتول اشک و آه
تنها نه چشم من پدر و مادرم گریست
باید که کور شد ز غمت زانکه مادرت
با ناله خواند که ای پسر بی سرم گریست
داریوش جعفری
#امام_حسین