اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

زلزله تنها این نیست که زمین بلرزد و  خانه ایی ویران شود و کودکی در شب ولادتش با مادر خود بمیرد یا کودکی دیگر شمع سالگرد تولدش زیر آوار خاموش شود


گاهی زلزله اینست که

پدری در شب جشن تولد کودکش حتی یک اسکناس هزار تومانی برای خرید یک بستنی چوبی ندارد ولی باید تا پاسی از شب در خیابان بگردد برای تهیه ی خمیر بازی کودک رییس اداره اش تا مبادا فردا پیش همکلاس هایش کم بیاورد آری زلزله ای هم هست به نام عرق شرم و اشک پدری به خاطر نداشتن ساده ترین امکانات تحصیلی و آسایش پاره ی جگرش


 فرزندش



زلزله ها را بشناسیم و از آغاز پایه ها را محکم بنا کنیم 


مقاوم سازی کنیم قبل از ویرانی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.