اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی


جاری نباشی خاک میگیرد جمالت

جاری نباشی تیره میگردد خیالت


جاری چو باشی نقش میبندی به دلها

جاری نباشی محو گردد خط و خالت


برخیز و پا بر خویشتن بگذار و بگذر

رنگی بزن بر روی روز و ماه و سالت


جاری نباشی لای میگیرد وجودت

جاری شوی ممکن شود امر محالت


ساکن مشو...در خویش خود را جستجو کن

تا دست یابی بر بلندایِ جلالت


هر کس میان سینه اوج و پست دارد

تا اوجِ خود باید رسی با پرّ و بالت


جاری میان خویش باش و سر مگردان

تا من نگردد سدِّ اقبال و کمالت


من را چو کشتی در خودت همراه روحت

لبخند دنیا میزند بر حال و فالت

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.