جاری نباشی خاک میگیرد جمالت
جاری نباشی تیره میگردد خیالت
جاری چو باشی نقش میبندی به دلها
جاری نباشی محو گردد خط و خالت
برخیز و پا بر خویشتن بگذار و بگذر
رنگی بزن بر روی روز و ماه و سالت
جاری نباشی لای میگیرد وجودت
جاری شوی ممکن شود امر محالت
ساکن مشو...در خویش خود را جستجو کن
تا دست یابی بر بلندایِ جلالت
هر کس میان سینه اوج و پست دارد
تا اوجِ خود باید رسی با پرّ و بالت
جاری میان خویش باش و سر مگردان
تا من نگردد سدِّ اقبال و کمالت
من را چو کشتی در خودت همراه روحت
لبخند دنیا میزند بر حال و فالت