چون به ایوان نجف بردند این دلداده را
عزتی دادند این عبد ضعیف ساده را
خاک گشتم در مسیر عشقبازی با علی
تا که روشن کرد رنگ و انحنای جاده را
عبد دربند علی گشتم خدا را شکر...من
آشنا گشتم به معنا معنیِ آزاده را
سر بخاک تربتش دادم ز اشک و شور و شوق
تا به سیلابی کشیدم صحبت سجاده را
چون ز چشمم می تراود قطرهء دلداگی
نیست حاجت بر تنم جام و سبو را باده را
بارها خوردم به دیوار و در و خوردم زمین
بارها بگرفت نامش دست این افتاده را
داده از روز نخستین حق مهارم را به او
کی روا باشد جز او بر گردنم قلاده را
من غلام قنبرم اجداد من هم...اینچنین
نان شاهی خوش نباشد کام نوکرزاده را
#داریوش_جعفری
telegram.me/jafari_daruosh