۲۴/۱/۹۷
یافتم از عشق رنگی در دلم
گفتمش از خود بگو ای حاصلم
گفت من را از دل طاها بجو
از نبی و حیدر و زهرا بجو
عشق یعنی شاه مردان نیمه شب
روی دوشش کیسهء نان و رطب
عشق یعنی انقلاب حیدری
عشق یعنی مادری پشت دری
عشق غربت در میان خانه است
قصهء شمع و پر پروانه است
عشق یعنی از مدینه تا فرات
محو روی دوست از سر تا به پات
عشق یعنی خیمه در دشت بلا
عشق یعنی ماجرای کربلا
عشق یعنی سوختن آموختن
دیده بر یک جسم پاره دوختن
عشق یعنی وادی خیرالعمل
جان دهی با ذکر احلی من عسل
عشق یعنی پاکبازی ،دلبری
طفل و تیر و اشک و مهر مادری
عشق یعنی تشنه در دریای آب
عشق یعنی پشت پا بر ناثواب
عشق یعنی دست از پیکر جدا
عشق یعنی شیر یعنی با وفا
عشق یعنی تیر کین در چشم ماه
مشک بر دندان و بر لب آه آه
عشق یعنی خیمه ها را قائمه
فاطمه با چشم تر در علقمه
عشق یعنی دست در اوج هنر
بهر حفظ جان معشوقت سپر
عشق یعنی بین گودال بلا
بر غمت سازی خدا را مبتلا
عشق یعنی نازنینت زیر تیغ
جسم قرآن مبینت زیر تیغ
عشق یعنی بیکسی مضطر شدن
دست بسته فاتح خیبر شدن
عشق یعنی دختر شیر خدا
بی کس و تنها میان خیمه ها
عشق را این زن به صحرا آفرید
عشق را یکباره معنا آفرید
عشق را از روی تل فریاد کرد
کربلا را کعبهء امداد کرد
زخمهای عشق را تا شهر شام
داد با زخم دل خود التیام
نطق در کاخ ستم آغاز کرد
مصحف احقاق حق را باز کرد
عشق یعنی فاطمه ، زهرا شدن
یاور دین ، زینت بابا شدن
عشق یعنی آتشی افروخته
سینه ای از داغ و ماتم سوخته
عشق یعنی بی سپر جانت به کف
عشق یعنی معجرت باشد هدف
عشق یعنی گوشهء ویرانه ای
پای گیرد مجلس شاهانه ای
"عشقبازی کار هر شیاد نیست
این شکار دام هر صیاد نیست"
عشق یعنی پا به راه حق شدن
عشق یعنی راضیِ مطلق شدن
عشق یعنی تا خدا دلدادگی
عشق یعنی سادگی آزادگی
عشق یعنی اوج تا پای خدا
عشق یعنی سر جدا پیکر جدا
عاشقان انا الیه راجعون
عشق یعنی حا و سین و یا و نون
#داریوش_جعفری
telegram.me/jafari_daruosh