اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

ذوقی نداشت برف زمستان بدون تو

عطری نداشت فصل بهاران بدون تو



آه ای طراوت همهء فصلهای ناب

شوری نداشت نم نم باران بدون تو



دریا و کوه و چشمه و جنگل،کویر خشک

سرتاسر زمین شده زندان بدون تو



 سیاره ها همه به جنون در هوای وصل

چشم ستاره ها همه گریان بدون تو



ای همنشین باده و مینا بدون من

تنها منم به خلوت خوبان بدون تو



تفسیر واژه ها همه حیران برای من

معنای واژه ها همه هجران بدون تو



گنجینه میشوم ز تو،گنجینه ای گران

ماندم که میشود شوم انسان بدون تو؟


#داریوش_جعفری 


telegram.me/daruosh_jafari

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.