اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

ساقیا در دل جامم کمی اقبال بریز

میِ گلرنک نخواهم به دلم حال بریز


رفت یک عمر به تلخی و ندیدم دل خوش

هر چه یک عمر ز دل برده ای امسال بریز


سرنوشت من و دل رنگ به رنگ است بیا

ورق بد بِبُر و برگهء تک خال بریز


تاس ما چرخ زند چرخ زند تا به کجا

بنشین در بَرَم و نقش بر این فال بریز


الف قامت من شد ز قضا ساکن دال

حرکتی حرف و صدایی به سر دال بریز


بی اُبُهّت شده ام کرک و پرم ریخت به خاک

شیر لختی شده ام بر سر من یال بریز


ساقیا تلخ شده کام من از گردش چرخ

میِ شیرین به لب و بر دل خوشحال بریز


ساقیا لطف بفرما و بر این جام تهی

میِ گلرنگ نخواهم به دلم حال بریز


#داریوش_جعفری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.