اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

هر چه میخواهی بخواه اما ، ندارم بیش از این

نیست تابِ فاصله در کوله بارم بیش از این


بیستون سینه را کَندی ز مهرت ، در خَفا

آشکارا زخم زن بر قلب زارم ، بیش از این


ای قرار جان مشتاقان عالم یاد تو

این که بینی بیقرارم ، بیقرارم بیش از این


کاسه ها را یک به یک بر کام خوبان می نهی

گَر بَدَم ، مگذار در حال خمارم بیش از این


ای قریبِ دور ، پایی در رکاب وصل کن

رنج هجران را توانایی ندارم بیش از این


شد گذر گاه خیال ، از ردّ پایت غرق نور

زیر پاهای تو خواهم سر گذارم بیش از این


توشه ای جز رنج هجران در میان سینه نیست

بیش از این خواهی به بارم ، یا بِبارم بیش از این


موجم و تا ساحل امن تو بی آرامشم

بی کنارت ، نیستم ، بنشین کنارم بیش از این


زندگی طی شد نشد تا خاک دامانت شوم

لااقل بنشین تو بر خاک مزارم بیش از این


#داریوش_جعفری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.