اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

چون گرفتم پا ، رها کردم ز دنیا دست را

بر زمین دل را نهادم رو به بالا دست را


گاه گاهی بخت بست و گاه خود بستم به چرخ

گاه گاهی دل ، زمانی چشم ، حالا دست را


حیف ، ساعاتی کشیدم از سرِ دل پای را

جای آن دادیم بر دامان مینا دست را


یوسف از مهر بتان دل را برید ، از بهر او

غرق خون کردند یاران زلیخا دست را


گر بشویی لوح دل امروز از آلودگی

سهل خواهی شست از جان صبح فردا دست را


دست گیرِ خلق باش و دل به دست آور که او

روز سختی ها بگیرد از تو دل یا دست را


(شاهدا) یا دست گیر و یا به دست آور دلی

یا ببر بر درگه یکتای بینا دست را


#داریوش_جعفری 


telegram.me/daruosh_jafari

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.