از زمین تا آسمان دیدم تو را نقاش را
یک زمین تا آسمان فرق تو با نقاش را
هر طرف نقشی نمایان بود از اعجاز و حسن
هر طرف دیدم به جا نقش و رها نقاش را
تیغ برّانی میان دیده و دل خانه کرد
دیده میخواهد جدا ، دل هم جدا نقاش را
چشم بستم از تمام نقشهای پیش رو
دل سپردم هر کجا دیدم به جا نقاش را
کفر می ورزند اینجا می پرستند از وفا
نقش ها نقاش را نقاش ها نقاش را
دست بردار از دلم ای کافر نقشینه پوش
نیست عنوانی به جز نام خدا نقاش را
سینه یک بوم است و یک رنگ است ای دل گوش کن
کی توان جا داد در آنجا دو تا نقاش را
این تو و این کرسیِ اهل قضا انصاف ده
برگزینم زین میان مهر تو یا نقاش را
داریوش جعفری