نا نوشته ها:
سالها دور از فرح ماندیم و غم نزدیک ماست
صبح درد و شام هم رنج و الم نزدیک ماست
آب کمیاب و حرامِ چشم ما رویای خواب
سیم سهمِ سوگلی ها گشت و سم نزدیک ماست
دائما یکسان نباشد حال دوران ، قصه نیست
گاه جور و گاه هم ظلم و ستم نزدیک ماست
سنگ خارا بهت زد زین سخت جانی بس که دید
تیشه با دم تیر هم با بازدم نزدیک ماست
سهم آلام همه تاریخ را ما خورده ایم
ثبت کردم با سند اینجا قلم نزدیک ماست
(آیه ای خواندم که دنیا را فنا خواهد گرفت)
خوب شد حالم که فهمیدم عدم نزدیک ماست
حتم دارم میرود دوران غمهای زیاد
میرسد آن روزگارانی که کم نزدیک ماست
مطرب خوش نغمه ای هم زین گذر خواهد گذشت
زیر آواریم ، اما ارگ بم نزدیک ماست
ما پر از کفریم و این مصرع دروغی بیش نیست
در میان باغ جنت محتشم نزدیک ماست
#داریوش_جعفری
(کل من علیها فان)
telegram.me/daruosh_jafari