اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

نگاهی کو که بیند خلوت تنهایی ما را

غم و درد و جنون و قصهء رسوایی ما را



نوایی نیست ، سازی نیست ، صوت دلربایی کو؟

به عالم پر کند اشعار بی پروایی ما را



انیس خلوت خویشیم و با خود مست و مخموریم

یکی نقدی نمی بخشد سرِ سودایی ما را



بیا بنشین میان جان تو هم مهمان من باشی

مگر ساحل شوی این دیدهء دریایی ما را



به جان دیده ام دیدم الم را تا به جایی که

دو چشمم خون شد و شد پرده ای بینایی ما را



میان آتشیم و خنده بر لب ذکر میگوییم

شرار شعله داند اوجِ شب شیدایی ما را



به جام جان یاران باده از جان میکنیم اما

ندارد با وفایی حرمت سقّایی ما را



به غیر از شاهد غیبی کسی را نیست یارایی

به تصویری عیان حاشا کند زیبایی ما را


#داریوش_جعفری 


telegram.me/daruosh_jafari

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.