اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

نا نوشته ها:

نسیمی جانفزا گهگاه از کوی تو می آید

سلامی هم ز ما از جان و دل سوی تو می آید


اگر مهجور و نالانم اگر چشم تری دارم

زلال اشکهایم از دل جوی تو می آید



به چشم عاشقان سوگند هنگام پریشانی

که این آشفته حالی هایم از موی تو می آید



ز هر حسنی که میبافم غزل یک فال میگیرم

به فال تلخ فنجان پشت هم روی تو می آید



به اخم چشمهایت آلت عاشق کشی داری

بُکُش کین حالت زیبا به ابروی تو می آید



تو را با هر که میبینم سرورم بیشتر گردد

تویی لیلای مطلق این هم از خوی تو می آید



برو هر جا که تو باشی شود باغ بهشت آنجا

برو که این باد سرگردان به مینوی تو می آید


تمام شهر میگردند در دشت و دمن جز من

دلم هر جا که تو باشی به اردوی تو می آید



#داریوش_جعفری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.