دردم نمیخوانی و درمان هم ندانی
بر قلب رنجورم چنان بار گرانی
در روح بی آرامش من خانه کردی
آرامش روح و روان ناکسانی
خندیدی و با خنده ات دل شادمان شد
با گریه ام یک عمر کردی شادمانی
انگور شیرینی شدم بر خاک پاکت
حلوا شدی اما به کام دیگرانی
بگذر ز من آه ای نفس ای درد پنهان
ای زندگی ، ای مرگباران نهانی
هر چند جز تلخی ندارد قصهء مرگ
شیرین ترین مردن بود این زندگانی
آه ای خدا آغوش واکن تا بیایم
دارم هوای تو ، هوای میهمانی
#داریوش_جعفری