ای که از راه وفا خانه به دل داشته ای
کاشتم هر چه به دل جمله تو برداشته ای
قاف دل را گذری بر قدم غیر نبود
آمدی بردی و از خود علم افراشته ای
نیست بر صفحهء دل حرف دگر جز غم عشق
گر که این در سرت افتاد خوش انگاشته ای
میچکد از وسط دیدهء ما قطرهء سرخ
این همان است که در جام دل انباشته ای
ای که با آمدنت رفت قرار از دل زار
رفتی و غم به دل از فاصله بگذاشته ای
غم هجران تو چون سیل به چشمم شد و ریخت
در کویر دلم ای دوست چه گل کاشته ای
چون نظر کرد به دل حضرت شاهد ، فرمود
غیر غم هر چه که بوده ست تو برداشته ای
#داریوش_جعفری