اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

جلوه ای کرد و رخش آفت جانم شد و رفت

خنده ای کرد و غم هر دو جهانم شد و رفت


دل دم آخرِ ساکن شدنش بود که عشق

آمد و آمد و آمد ضربانم شد و رفت


یک کرشمه به ره لطف عطایم فرمود

خوب و بد صحبت او ورد زبانم شد و رفت


پرده در پرده همه مهرِ نهان بود و شبی

چون که شد غرق بلا ماه عیانم شد و رفت


آن که یک شهر ز خیرات لبش سود گرفت

برق چشمان خطایش به زیانم شد و رفت


گر خمیدم به جوانی مکنم عیب که عشق

سبب رنج دل و قد کمانم شد و رفت


بی کسی بین که مرا کشت و به بالای سرم

درد از راه وفا فاتحه خوانم شد و رفت


#داریوش_جعفری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.