اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

داریوش جعفری


وقتی که تصویر تو در رویا کشیدم 

دست از همه هستی خود یکجا کشیدم 


پای همان تصویر تو افتادم از پا

بر احترامت نعره ی برپا کشیدم


از بس که زیبا دیدمت بی خود نشستم

نقشی ز بید و سرو و هم افرا کشیدم


تو خوبتر از ماه بودی یا نبودی

کاری ندارم چون ترا زیبا کشیدم


ای مظهر حسن خیالم کاش بودی

جای تو میدیدی فقط گل را کشیدم


دیدم توّهم خانه ای از توست در من

بیرون شدم از وَهم و از تو پا کشیدم


دستم به سیگاری رسید و دست از تو

همراه دردی هر دو را تنها کشیدم


#داریوش_جعفری


telegram.me/daruosh_jafari

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.