اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

داریوش جعفری

باورم در عشق او چیزی ز ایمان نیست کم 

درد این همصحبتی از رنج هجران نیست کم 


بیتی از آشفته گیسویش به نظم آورده ام 

بیت منظوم پریشانم ز دیوان نیست کم 


چهره ای آشفته از این رنجها شد حاصلم 

چهرهء آشفته از حال پریشان نیست کم 


آسمان چشم من ابریست در احوال یار 

قطرهء جاری ز چشم از سیل و باران نیست کم 


میدهد آهم تمام شهر بر باد فنا 

گر نمیدانی بدان آهم ز طوفان  نیست کم 


گر حدیثی نیمه گفتم جان من عیبم مکن 

چون شرار عشق ز آتشهای سوزان نیست کم


عاری از آلودگی شد دل در این بحر بلا

دل که شد اینگونه از بحر خروشان نیست کم


دل که شد سوزان و گریان و پریشان بهر دوست

میخورم سوگند بر قرآن ز قرآن نیست کم

داریوش جعفری 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.