اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

تا دل ندهی یا ز کسی دل نستانی 

از حال من و درد دلم هیچ  ندانی 

در حیرتم از اینکه چرا از سخن عشق 

هیچ ات نه شنیدیم و نه دیدیم نشانی  

بیهوده چه گویم به تو از لذت مستی  

تا معتکف خلوت جام رمضانی

یک عمر حذر کرده ندادی به کسی دل 

اینگونه که پیداست تو از سنگدلانی   

تا کی بنشینی به نماز و همه دم ذکر 

بد نیست دهی گاه دلی بر جریانی 

یا دست بگیری تو ز افتاده ز پایی 

یا گرد غمی از سر و رویی بتکانی 

این عمر فقط پیری و درویشی و غم نیست 

دارد به میان شادی و هم شور جوانی 

بدخواهی و بدگویی وبدبینی انسان

کاری ست خطا عین عیان یا که نهانی

در پرده و بی پرده بگویم سخن خویش

گر مهر بورزی بخدا اهل جنانی

داریوش جعفری 

27/6/84

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.