در حصر عشقم کرده ای از هر کسی محصورتر
هر چند دادی می مرا گشتم به تو مخمورتر
وابسته تر گشتم به تو هر بار بر من کرده ای
از پشت قاب چشم خود بر من نظر ناجورتر
از یاد تو رفتم برون دوری ز دستانم کنون
هر چند وصلت خواستم رفتی ز شهرم دورتر
گفتی که از احساس من رنج فراوان دیده ای
رنجیده خاطر میروی من از توام رنجورتر
بیخود نخواهم دیده را بی روی ماهت ای صنم
بی جلوه ات چشمان من بهتر که باشد کورتر
این بیوفایی های تو شد شهره در شهرم ولی
با اشک بعد از رفتنت گشتم زتو مشهورتر
آباد بودم کردهای ویران و زارم بگذریم
کردم دعایت تا شوی از هر کسی معمورتر
ای ماه و ای حورم ببین شور و نوایت چشم را
کرده است با صوتِ خوشِ آوازی از ماهور تر
داریوش جعفری
24/6/94