در حلقهء گیسوی توام زار و گرفتار
یک نقطه در این حلقهء مو فاصله مگذار
زلف تو گره بندِ دل و دیدهء ما شد
لطفی کن و با شانه دل زار میازار
با باد به رقص آمده ام بی می و مطرب
برخیز و کمی تار از این سلسله بردار
یا زخم بزن بر دل من یا به تن باد
یا زخمه بیارای و در این بزم بزن تار
ماندم که به این فکر و خیالات خرابت
خواهی چه کسی را تو کنی باز گرفتار
بیچاره منم من که گرفتارم و مجنون
بر دلبر رویایی و فتانه و مکّار
یارب سببی ساز که یا یار ببینم
یا از دل و پایم دگر این سلسله بردار
داریوش جعفری
18/6/94