آوارهء کوی توام و خانه نخواهم
شادم که ترا دارم و کاشانه نخواهم
در دشت دلم دانهء مهر تو نهان است
از غیر تو سیرم به خدا دانه نخواهم
دردانه ترین دلبر دلدادهء دنیا
در دام منی غیر تو دردانه نخواهم
شد قصهء دلدادگیم همچو فسانه
باچشم تو افسون شدم افسانه نخواهم
پروانه و شمعم تو گل و بلبل عاشق
میسوزم و میگردم و پروانه نخواهم
تو میل من و دل بکنی یا نکنی یاد
فرقی نکند غیر تو جانانه نخواهم
آوای تو در گوش من از عهد ازل هست
زان رو نی و چنگ و شب شعرانه نخواهم
تو تاج سر و رهبر عشاق جهانی
با تاجِ تو تاجِ سرِ شاهانه نخواهم
در کنج خیالات پریشان شدهء خویش
آشفته تر از موی توام شانه نخواهم
داریوش جعفری 15/6/94