پیش چشمان ترم چهرهء دلدار بکش
ناز هر عاشق دلداده و بیمار بکش
سر عشق تو ندارد چو یکی در همه شهر
سر خود گیر و سر از کوچه و بازار بکش
من گرفتار تو هستم تو گرفتار خودی
لا اقل یک نظری سوی من زار بکش
سایهء سرکش همسایهء خود را مپذیر
تن به سرسایهء بی منت دیوار بکش
اینهمه ناز و کرشمه به که میفرمایی
گاهگاهی سر خود جانب گلزار بکش
یا منه پای برهنه به سر باغ و چمن
یا که از پای به دستان خودت خار بکش
متهم کرده مرا دولت عشقم پی قتل
زحمتی نیست اگر زحمتم اینبار بکش
یار ما را نشدی لا اقل اینبار بیا
مهربانانه مرا بر سر این دار بکش
داریوش جعفری