اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

"ارنی" مگو بعید است که با زبان بخوانی 

و جواب آید از دوست به غیر "لن ترانی"

 به درون دل سفر کن و نظاره کن جمالش 

که خدای تو عیان است و تو همچنان نهانی 

دل و دیده  روح و تن را چو یکی کنی ببینی 

ز دو صد رهِ نرفته به یکیش در نمانی 

تو خودی حجاب این جان تو خودی نقاب جانان 

ز میانه  خود تو برخیز و ببین رخش عیانی  

نه سفر به طور سینا نه گذر به دیر باید 

که عنایتی عیانی کُنَدَم به هر مکانی 

نکند تفاوتی چند شه و گدا در این ره 

که نظر به دوست دارد به خودش قسم شبانی  

خط باطلی به خود زن بنشین کنار و بنگر 

که ز دوست هرچه دانی تو همانی و همانی

دگر این به یار گویم به همان که گفت موسی

"ارنی"مگو که ما راست جواب "لن ترانی"

دو هزار جهد کردم دو هزار جمله خواندم 

همه صورت اند و ظاهر تو نسیم عمق جانی 

"ارنی" دگر نگویم ره دیگری نپویم 

که تو حی حاضرهستی تو عیانِ بیکرانی 

داریوش جعفری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.