اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

سالها در کار توجز گریه بیکاریم ما

 کوهی ازغم بی رخت در سینه ها داریم ما

داغ هجران در دلم داغ غریبی بر دلت 

درگلو زین درد و غمها بغض میکاریم ما 

همچو ابری در مسیرتندباد فاصله 

هر کجا از بغض دوری داغ میباریم ما 

نسخهء درمانی بیماری دلها تویی 

درد دلها را دوا فرما که بیماریم ما 

گر به ظاهر زنده و آوارهء کوی توایم 

در حقیقت کشتگان روی دلداریم ما

بی تو ای آرامِ جان آرامْ جانم نیست نیست 

بی تو ای آرام جانها در پی داریم ما 

بی رخت خورشید هم نوری ندارد پس بتاب

چند سالی بی حضورت در شب تاریم ما

نیست کس را بی شما قدر و بهایی با شما

تاجدار از خدمت خدام درباریم ما 

در کجا ساکن شوم پرده نشین فاطمه

چهره بنما بی رخت آواره و زاریم ما

آرزو دارم ببینم دست پاک انتقام 

حسرت خونخواهی از دشت  بلا داریم ما

داریوش جعفری 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.