اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

مست از نگاه یارم زان یار دلنوازم 

شکریست با شکایت اما بگو چه سازم 

صد سجده کردم او را صد بار ذکر و تسبیح 

بشکست با خیالش صد دفعه هر نمازم

با زلف چون کمندش هر سو کشیده ام تا

گم گشت راه مقصود در این شب درازم 

شعرم به بند بندش تشریح زلف یار است 

پندارِ خلق باشد شاعر نه بندبازم 

شد در هوای یارم جان خاک پای یارم 

این گرچه خود فرود است اما بود فرازم 

صد قطعه شعر گفتم صد برگ دل سرودم 

هر کس به چیزی و من بر این غزل بنازم

درسینه راز دارم دستی به ساز دارم

 آواز شور خوانم با لهجهء حجازم

جانا روا نباشد خونریز را حمایت

مپسند زین میانه دل را به تیغ بازم

داریوش جعفری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.