اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

درنیمه هایِ شب چه غریبانه در بقیع

دار و ندارِ زندگی ام دفن میکنم 

ماندم چگونه سر کنم این عمرِ مانده را

وقتی تمامِ دلخوشی ام دفن میکنم 

در بین بغض و غربتِ این شهرِ کینه توز 

تنها پناه بی کسی ام دفن میکنم 

یارب تو شاهدی که شبِ تیره بینِ خاک 

بازوی روزِ خیبری ام دفن میکنم 

زهرا ترا به پیش نگاهِ دوطفلِ خویش 

این کودکانِ مادری ام دفن می کنم 

ای بضعهء رسولِ مکرم تن تو را 

درحالتی که میبری ام دفن میکنم 

ای چرخ غافلی که به شهرِ شراره ها 

همراهِ فاطمه علی ام دفن می کنم

داریوش جعفری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.