اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

 با زبانِ اَلکَنَم غم را روایت میکنم 

وَزغروبِ سردِ دلتنگی حکایت میکنم 

روزها پیوسته می آید  ولی بی روی تو

ازنفسهایم در این هجران شکایت میکنم 

سینه ام سینا و چشمم زمزمِ دلتنگی است 

ناله را ازعمقِ جانم همنوایت میکنم  

ندبه خواهم کرد در این جمعه های انتظار

اشکهایم را روان در زیرِ پایت میکنم 

قابل رویِ تو کِی باشد سِرِشکِ دیده ام 

چشمِ یعقوبی نثارِ چشمهایت میکنم 

اشکِ چشم و چشمِ تارم گر نخواهی جان که هست

 گَر بدانی قابلم جان را فدایت میکنم 

اشکِ چشمِ وچشم تار وجانِ ناقابل که هیچ 

دودمانم نذرِ چشم و اشکهایت میکنم 

روز و شب کردم دعا آقابیا آقابیا

تانیایی دم به دم هردم صدایت میکنم

داریوش جعفری  

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.