شور کوفی راببین باطبل ودف سر می برند
مادروقنداقه و باباودختر می برند
کشتهءمدفون به زیرخاک راسرمیبرند
شادمان ازاینکه برنی راس اصغر می برند
جسم یوسف را دریدند آن به ظاهر مردها
آنکه راگفتند این باشد پیمبر می برند
برزمین انداختند دست خداوندادب
این یکی راناکسان بابغض حیدرمی برند
میبرند انگشت راو می برند انگشترش
قربة لله باالله واکبر می برند
کشتگان را روی نی باقی همه در سلسله
دختر حیدر به حال زارو مضطر می برند
گوشهء گودال گفتا یابنی یاحسین
ازهمانجاشاه راهمراه مادر می برند
داریوش جعفری