همه لب تشنه و آبی به حرم آمد؟ نه
قمرم رفت بیارد قمرم آمد؟ نه
رفت بامشک که آبی برساندبه حرم
ساقیِ از همه لب تشنه ترم آمد؟نه
چند شب میگذرد نیست عمو ای بابا
تو بگو خواب به چشمان ترم آمد؟ نه
در غریبی ز تمام تنم آتش می ریخت
مرحمی بر جگر شعله ورم آمد؟ نه
سنگ میخوردسرم خاربه پایم اما
هرچه فریاد نمودم پدرم آمد؟ نه
ماه و خورشیدوستاره همه بر نی بودند
سنگ بسیار ولیکن سحرم آمد؟نه
دیده کم سو شده از شدت سیلی اما
غیر خو نِ جگرم ازبصرم آمد؟ نه
داریوش جعفری