اشعار داریوش جعفری

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی
اشعار داریوش جعفری

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

داریوش جعفری

هر نقطه ز آیه های کوثر میسوخت 

دروازه ی وحیِ حیِّ اکبر میسوخت 



از خانه ی وحی شعله بالا میرفت 

جبریل میان شعله ی در میسوخت 

 



از آتش کینه ای که برپا شده بود 

در عرش دلِ خون پیمبر میسوخت 



زهرا به میانِ خانه...در در آتش 

اما جگر فاتح خیبر میسوخت 



ام الحسنین و مادر زینب؟... نه

مصداق ترین واژه ی اطهر میسوخت 



ز آنروز نود بار به هر روزِ خدا 

پا تا به سرِ همسرِ حیدر میسوخت 



این شعله کشیده شد به جایی که نپرس

در دشت عطش دامن و معجر میسوخت 



پاکوب سم اسب تنِ خونِ خدا

ای وای دوباره باز مادر میسوخت


#داریوش_جعفری 

@Jafari_daruosh

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.